۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

سنگی در دست

خشم، حالتی طبیعی در وجود انسان است. هیچکس را نمی توان یافت که هرگز خشمگین نشده باشد. خشم ها گاه گروهی اند و گاه شخصی. وقتی که خشمگین می شویم به هر چیزی پناه می بریم تا خشم خود را فرو بنشانیم یا حداقل به دیگران نشان دهیم که خشمگین هستیم و اگر کسی درک از وضعیت خشماگین ما نداشته باشد به دستاویزهای گوناگونی چنگ می زنیم و از آن بدتر وقتی دلیل اصلی خشم برای خودمان نیز مبهم باشد، آخرین چیز یا کسی را که از او دلخور بوده ایم، یادآور می شویم. در آن وقت می توان تمام تقصیرها را گردن او انداخت، می توان زیر لب بدو بیراه هم نثارش کرد یا اگر پرخاشگرتر باشیم نه زیر لب که با صدای بلند مخاطبش می کنیم. اما این همه ماجرا نیست. گاهی سرچشمه خشم های جمعی از جایی دیگر آب می خورد. خشم های کورجمعی ریشه های ناخودآگاهی دارند. چقدر ازین خشم های جمعی در جامعه نصیب زنان می شود ؟ خشم هایی که باعث تعریف شدن مجازات هایی سنگین برای زنان - درمقایسه با جرم هایی مشابه با مردان - شده است و وقتی یک زن به هرگناهی، کرده یا نکرده مجازات می شود چه اندازه به تخلیه ی خشم جمعی و فردی روح یک جامعه اشاره می کند. ما روزانه چقدر ازین جلوه های خشم را در اطراف خود شاهد هستیم؟ خود ما چقدر شریک این تخلیه ی جمعی خشم هستیم و چرا زنان به عنوان بخشی از جامعه باید منکوب تر باشند و... این ها سوالاتی است که در پست های بعدی به دنبال  پاسخی بر آن هستم. پاسخی که کامنت های شما دوستان اشاره گر آن خواهد بود. ممنون می شوم که اگر نمونه هایی سراغ دارید ، همین جا بنویسید.

۵ نظر:

  1. ابراز خشم یک راه حل کوتاه مدت است که سریعا به ذهن می رسد. تمرین زیادی لازم است که به این راه حل نرسیم!

    پاسخحذف
  2. ترس و خشم هم‌خوابه‌های قدیم‌اند... شاید اگر به‌دنبال ریشه‌های ترس‌های اجتماعی خود باشیم، بتوانیم بسیاری از این خشم‌ها را شناسایی کنیم!
    موضوع جالبی است... امیدوارم نتایج خوبی به بار آورد

    پاسخحذف
  3. وقتی از خشم صحبت می کنیم باید ابتدا به فرهنگ مردم ایران نیز اشاره ای داشته باشیم. فرهنگی که در اثر ناملایمات موجود در زندگی رنگ باخته و جای خود را به بی فرهنگی داده است و به این ترتیب شاهد اختلالات رفتاری زیادی هستیم.
    مسلما این نوع اختلالات رفتاری به زنان یک جامعه بیشتر ضربه می زند زیرا هم از لحاظ جسمانی و هم از لحاظ عاطفی آسیب پذیرترند...

    پاسخحذف
  4. من که فعلا پرم از خشمهای سرکوب شده...

    پاسخحذف
  5. من خشم رو یه جور سوپاپ اطمینان می دونم. واقعا گاهی لازمه.

    پاسخحذف