ناگاه
سنگی شدم رها شده بر سطح صيقلينهای از يخ،
با دانشی، چو دانستن، رام ،
كه ، مثل عشق طعم گوارايی از پذيرفتن داشت ،
آميخته
به حس بیكرانهيی از رفتن
در سلطه ی لجن
رو به ابتذال می رود
بیشتر بخوانید.
پ ن : منصوره در زخمه می نویسد، وبلاگی که تازه به جهان اینترنت پا گذاشته است. تولدش را به دنیای مجازی تبریک می گویم.
سنگی شدم رها شده بر سطح صيقلينهای از يخ،
با دانشی، چو دانستن، رام ،
كه ، مثل عشق طعم گوارايی از پذيرفتن داشت ،
آميخته
به حس بیكرانهيی از رفتن
اسماعیل خویی، برای اهالی ادب نام آشناست.شعر او نشانه ای از پیوند عمیق بین زیبایی شناسی و ریشه دراعماق است. اعماقی که تمام مردم این جغرافیا را دربرگرفته، با خصوصیات فرهنگی، پیشینه ی تاریخی، عشق ها ، رنج ها ، زخم ها و شادی ها . شعر خویی زبان من و توست ، زبانی از ماست که خود در سخن گفتن با آن گنگ و الکن می شویم اما خویی در شعرش به این لایه ها نقب می زند و راز زبانمان را بر ما می گشاید.
اسماعیل خویی که حالا در مهاجرت به زبان جغرافیایش سخن میگوید، ترجمان دردهای ما برای جهانی خارج ازین جغرافیاست. او حالا چون بسیاری از هنرمندان این مرزو بوم که به تبعیدی خود خواسته تن داده اند، در سکوت ، دریچه های شعرش را به روی ما می گشاید. اهمیت این جایزه نه تنها باعث سرور ماست که روزنه ای ست به سوی ادبیات ما برای جهانی شدن.
اسماعیل خویی که به عنوان شاعری که با اندیشه های آزادیخواهانه - سیاسی شناخته شد، هیچ گاه در برابر رنج اجتماعی وسیاهی فراگیر جامعه سکوت نکرد:
یک قطره نوردر سلطه ی لجن
رو به ابتذال می رود
بیشتر بخوانید.
پ ن : منصوره در زخمه می نویسد، وبلاگی که تازه به جهان اینترنت پا گذاشته است. تولدش را به دنیای مجازی تبریک می گویم.