در بین کتاب خوانهای ایران هر چند وقت یکبار، کتابهایی گل میکند و نویسندگانی که مترجمان زیادی به سوی انها اقبال میکنند و به دنبال آن خوانندگانی. نمیدانم این شکل رواج کتابخوانی در جوامع دیگر تا چه اندازه با جامعه کتابخوان ما دارای شباهت و تفاوت است. چیزی که در اینجا رایج است چررنگ شدن برخی نویسنده ها و به طبع آن پررنگ شدن برخی مترجمهاست. ر این میان بازار خودفروشی ویلیام تکری- معلوم نیست از برای چه- در بین رمان خوانان و داستان شناسان ایران چنین مهجور مانده است آنقد رکه وقتی با با چند دوست اهل ادبیات از این کتاب حرف میزنم یا اسمش را نشنیده اند یا این کتاب را نخوانده اند. شاید یکی از دلایل آن کم ترجمه شدن کارهای تکری در ایران باشد و دلیل دیگرش مترجم خوب آن منوچهر بدیعی باشد که اهل هیاهو و جنجال نیست و البته خود رمان هم به اندازه کافی جدی هست که فقط خوانندگان جدی را به خود جلب و جذب کند.
بازار خودفروشی تکری را در کتاب چگونگی نوشتن داستان از نویسنده ای انگلیسی دیدم که مثالهای زیادی از این کتاب به عنوان درس داستان آورده بود و برای همین سراغش رفتم ولی وقتی این کتاب را دست گرفتم قبل از توجه به خود نوشتن این رمان ترجمه اصیل، شیرین و غنی ان مرا متوجه خود کرد.
درباره این کتاب مفصل تر خواهم نوشت.
بازار خودفروشی تکری را در کتاب چگونگی نوشتن داستان از نویسنده ای انگلیسی دیدم که مثالهای زیادی از این کتاب به عنوان درس داستان آورده بود و برای همین سراغش رفتم ولی وقتی این کتاب را دست گرفتم قبل از توجه به خود نوشتن این رمان ترجمه اصیل، شیرین و غنی ان مرا متوجه خود کرد.
درباره این کتاب مفصل تر خواهم نوشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر