سالگرد تولد پدر داستان نویسی ایران: "23 دی 1274، هنوز یازده سال مانده بود تا فرمان مشروطیت صادر شود که محمدعلی جمالزاده در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. در اصفهانی که توصیف آن زمانش را در تمام داستان هایش می توان دید"
۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه
۱۳۸۹ دی ۲۱, سهشنبه
ای بخارا دیر زی
شماره 78-77 مجله بخارا در 720 صفحه منتشر شد. تصویر دکتر ژاله آموزگار زینت بخش روی جلد این شماره از مجله بخاراست . دکتر ژاله آموزگار در 1389/2010 جایزه Lifetime Achievement Award studies را از سوی The International Society for Iranian Studies به پاس « یک عمر تلاش ممتاز» دریافت نمود. این جایزه در سالهای گذشته به ایرج افشار و دکتر شفیعی کدکنی تعلق گرفته بود. متن سخنرانی دکتر ژاله آموزگار در آن مجمع به طور اختصاصی در این شماره از مجله بخارا انتشار یافته است.
با هم مروری داریم بر فهرست شماره 78-77 مجله بخارا :
آن مرد
آن مرد (در تجلیل از مرتضی احمدی)/ بهرام بیضایی 7
بیست سالگی بخارا
ای «بخارا» شادزی.../ دکتر امیرهوشنگ کاوسی 9
اندیشه
تأملاتی دربارة گاندی/ جرج اورول/ دکتر عزتالله فولادوند 12
نقد ادبی
ساختار ساختارها/ دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی 26
ایران در شاهنامه/ دکتر حسن انوری 32
مشاهده، روش اشراق، و زبان شعر(بحثی پیرامون نظام فلسفی اشراق
شهابالدین سهروردی)/ دکتر حسین ضیایی 43
بیزل بانتینگ، شاعر انگلیسی اوایل قرن بیستم/ دکتر حسن جوادی 57
مساوات منصفانه/ دانیلبل/ مینو مشیری 77
زبانشناسی
مهارت در خواندن/ دکتر محمدرضا باطنی 82
جشننامه دکتر ژاله آموزگار
هزار سال جلالي.../ علی دهباشی 94
کتابشناسی کتابها و مقالات و سوابق علمی دکتر ژاله آموزگار 96
زبان شیرین فارسی/ دکتر ژاله آموزگار 108
زبانهای باستانی و ادیان آسمانی (گفتگو با دکتر ژاله آموزگار) 129
آشنايي با کتاب تاریخ اساطیری ایران/ سیما سلطانی 150
مروری مختصر بر آثار دکتر ژاله آموزگار/ سیّداحمدرضا قائممقامی 154
ایرانشناسی
تازهها و پارههای ایرانشناسی (68) / ایرج افشار 163
ایرانشناسی در کشورهای آلمانی زبان (1)/ دکتر سعید فیروزآبادی 192
تصحیح در تاریخ طبری برحسب متن پهلوی بندهش/ دکتر تورج دریایی 201
مهرگان: میلاد خورشید و مرگ ضحاک در آغاز زمستان/
گفتگو با دکتر جلال خالقی مطلق/ نوشین شاهرخی 207
ایران، اسلام، روشنفکران عامی/ دکتر محمود امیدسالار 211
فرضیة فاجعهزدگی: تأثیر پایدار فاجعة مغول در تاریخ
سیاسی، اجتماعی و علمی ایران/ دکتر عباس عدالت 227
یادداشتهایی از ژاپن
از چشمه خورشید (25)/ دکتر هاشم رجبزاده 264
تاجیکستان
کتابها و نشریاتی از تاجیکستان (13)/ مسعود عرفانیان 288
شعر جهان
به حافظ، پرسش یک آبنوش/ فریدریش نیچه/ داریوش آشوری 302
کافه اسلاویا/ یاروسلاوسایفرت/ پرویز دوایی 303
چند شعر از اینگه بورگ باخمن/ مهشید میرمعزی 306
هاینریش هانیه و حماسه فردوسی/ علی عبداللهی 311
فردوسی شاعر (شعری از هاینریش هانیه)/ علی عبداللهی 314
شعر فارسی
دو قصیده در ولادت حضرت حجت (عج)/ محمدعلی فروغی 321
نگاه / غلامعلی رعدی آذرخشی 327
درباره شعر نگاه/ کامیار عابدی 333
ایران من/ ابوالقاسم لاهوتی 337
یاران همه رفتند/ محمدتقی بهار 338
عقاب/ پرویز ناتل خانلری 339
دربارة ترجمة شعر «عقاب»/ امیرهوشنگ کاوسی 347
ترجمه فرانسوی شعر «عقاب»/ دکتر امیرهوشنگ کاوسی 351
دریغ/ مظاهر مصفا 358
زندگی مثل یک جوی آب است/ دکتر سیروس شمیسا 359
کشت سبز.../ اسد بدیع 360
کارنامه/ شیدا دیانی 361
بخارا/ گلرخسار 362
بهار من گذشته شاید.../ سحر کریمیمهر 363
ایران من، ای یادگار یادگارانم!/ حسین منزوی 364
اعتراف/ حسين اكبري (سَمن) 365
سه شعر از سهیلا امیرسلیمانی 366
با اسب چوبين كلمات/ داوود ملكي 369
مشتی بنفشه/ هنگامة فولادوند 373
قلم رنجه
قلمرنجه (5)/ بهاءِالدین خرمشاهی 376
تاریخ نشر
تاریخ نشر کتاب در ایران (8)/ عبدالحسین آذرنگ 385
تاریخ مطبوعات
درآمدهای جنبی روزنامهنگاران قدیم/ دکتر ناصرالدین پروین 395
شیخ احمدبهار و روزنامة بهار/ اسماعیل جسیم 407
آویزهها
آویزهها (11)/ میلاد عظیمی 422
تاریخ
دکتر محمدمصدق در پهنة آموزش و دانش (3):
در دانشکده حقوق دانشگاه نوشاتل/ دکتر ناصر تکمیل همایون 454
سفرنامه
به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر/ آصف فکرت 470
خاطرات
خاطراتی از مسعود فرزاد/ دکتر سیروس شمیسا 495
گزارش
فردوسی و شاهنامه در کمبریج/ محمود متقالچی 501
گزارش مراسم شب رهنورد زریاب در کابل/ سرور رجایی 519
گزارش شب راینر ماریا ریلکه/ شهاب دهباشی 530
گزارش مراسم جشن
دويستمين سالگرد تولد فردریک شوپن/ ترانه مسکوب 549
طنز
معانی طنزآمیز واژگان/ نصرت کریمی 565
جعبه آینه کتاب
جعبة آینه کتاب (3)/ محمد افشینوفایی 571
یاد و یادبود
پلكِ مستور از نجومِ نقرهييي مناجات/ سيمين بهبهاني 595
به یاد کاظم برگ نیسی/ سیدحسین رضوی برقعی 600
بررسی و نقد کتاب
علت بیقانونی در ایران/ دکتر احمد کاظمی موسوی 613
دربارة کتاب یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی/ علیاصغر حقدار 620
سیاست و فرهنگ روزگار صفوی/ محمد گلبن 630
ایرانیان گمگشته ( کتابی از دکتر نسرین رحیمیه)/ فرزانه قوجلو 637
ساختارشناسی فعلهای فارسی/ یوسف امیری 643
حدیث کرامت (نقد کتاب دکتر محمداستعلامی)/ دکتر حسن لاهوتی 646
خاطرات هنرپیشه نقش دوم/ ناهید طباطبایی 656
دربارة خانه دایی یوسف/ مجید ادیبزاده 658
من کور شدهام
(نقد و بازخوانيِ رمان کوری اثر ژوزه ساراماگو)/ پارسا نوروزی 663
ویرجینیا وولف، یک زندگی/ ( ویرجینیا وولف/ گردآوری و ترجمه فرزانه قوجلو) ترانه مسکوب
نحوۀ تهیۀ مجلۀ بخارا : 1. از طریق اشتراك سالانه :
الف ) در داخل كشور و شش شماره با احتساب هزينه پست پنجاره هزار تومان ،
ب) برای کشورهای اروپایی 85 هزار تومان و برای آمریکا، کانادا، استرالیا 120 هزار تومان است. متقاضيان مي توانند وجه اشتراك را به حساب جاري 0100009347007 بانك صادرات شعبه 774 اوايل خيابان ميرزاي شيرازي به نام علي دهباشي واريز كنند و اصل برگه را با نشاني دقيق ( با قيد كد پستي ) به نشاني : تهران ـ صندوق پستي 166-15655 ارسال كنند يا به شماره 88958697 فاكس كنند و یا با ایمیل dehbahi.ali@gmail.com ارسال نمایند.
2. خرید از کتابفروشیهای مقابل دانشگاه، کتابفروشیهای خیابان کریمخان زند، کتابفروشی آرین ( خیایان میرداماد)، شهر کتاب شریعتی( نرسیده به معلم) ، شهر کتاب پارک ساعی، شهر کتاب نیاوران ( نشر کارنامه) .
مجله بخارا 78-77 از صبح پنجشنبه مورخ 16/10/1389 در دسترس علاقمندان قرار دارد.
۱۳۸۹ آذر ۳۰, سهشنبه
برای جعفر پناهی و بی پناهی ما
گاهی آدم احساس می کند هیچ حرفی برای گفتن نمی ماند. گاهی احساس می کنی که گفتن و نوشتن و دیدین و شنیدن و همه و همه وقتی باید اتفاق بیفتد که امیدی باشد به ادامه ای هر چند مبهم و دور. وقتی که جهان در خلایی عظیم تو را گرفتار کرده باشد و ببینی که حتی هنر هم نمی تواند با زیباییش سیاه پوشان را دمی به تامل وادارد،به دمی سکوت.
آمدم اینجا که پست قبلی را ادامه دهم که دیدم چه جای بحث های اجتماعی وقتی که دلی برای ماندن نیست و سری رو به امید. آدمدم بنویسم جهان بسیار ساده است. مثل خطی صاف که از نقطه ای شروع می شود و در نقطه ای تمام و ما بی خود داریم دست و پا می زنیم در این گودناهایی که خود برای خود ساخته ایم. اما دیدم این ها هیچ کدام نوشتنی نیست.
فقط خواستم بنویسم که محکومیت جعفر پناهای عجیب ترین محکومیتی است در تاریخ تمام دادگاه هایی که خوانده ام . نمی دانم یا من مطالعاتم کم است یا سابقه نداشته که مملکتی از هنرمندش بخواهد فیلم نسازد، ننویسد، نبیند، نشان ندهد، مثل اینکه به شاعری بگویی حق شعر گفتن نداری.دیشب،شبی عادی نبود،شبی نبود که بر هنرمند بگرییم یا بر مرگ هنر که بر چیزی گریستیم که همیشه در حوالی مان بود و ما به عمد نادیده اش می گرفتیم، ما نمی خواستیم باور کنیم که دشمنی این ها با هنر چه ظالمانه و چه صریح است و راستی که اگر با هنرمندان چنین می کنند که ازاین جا بروند و نیازی به هنر ندارند، ما چرا اینجا مانده ایم ؟ اینجا دیگر خانه ی ما نخواهد بود، اگر زیستن فقط برای رفع تکلیف زندگی کردن باشد و هنر را باید از زندگی بزداییم ، این مرگ تدریجی را پیشاپیش تسلیت می گویم به خودمان ، به همه آن ها که نگاهشان به برگ گلی گره خورده، دمی با شنیدن نوای موسیقی برجا میخکوب شده اند ، شب های دراز را با دیدن فیلمی در حیرتِ شکوه نگاه آدمی نشسته اند ویا چشمشان بر صفحات کتاب های رمان خشک شده و با آن ها خوانده و گریسته و خندیده اند. نه من این سرزمین سیاه را نمی خواهم و نه هنرمند در سایه را.
برچسبها:
گاه نبشته ی دمادمیه
۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه
سنگی در دست
خشم، حالتی طبیعی در وجود انسان است. هیچکس را نمی توان یافت که هرگز خشمگین نشده باشد. خشم ها گاه گروهی اند و گاه شخصی. وقتی که خشمگین می شویم به هر چیزی پناه می بریم تا خشم خود را فرو بنشانیم یا حداقل به دیگران نشان دهیم که خشمگین هستیم و اگر کسی درک از وضعیت خشماگین ما نداشته باشد به دستاویزهای گوناگونی چنگ می زنیم و از آن بدتر وقتی دلیل اصلی خشم برای خودمان نیز مبهم باشد، آخرین چیز یا کسی را که از او دلخور بوده ایم، یادآور می شویم. در آن وقت می توان تمام تقصیرها را گردن او انداخت، می توان زیر لب بدو بیراه هم نثارش کرد یا اگر پرخاشگرتر باشیم نه زیر لب که با صدای بلند مخاطبش می کنیم. اما این همه ماجرا نیست. گاهی سرچشمه خشم های جمعی از جایی دیگر آب می خورد. خشم های کورجمعی ریشه های ناخودآگاهی دارند. چقدر ازین خشم های جمعی در جامعه نصیب زنان می شود ؟ خشم هایی که باعث تعریف شدن مجازات هایی سنگین برای زنان - درمقایسه با جرم هایی مشابه با مردان - شده است و وقتی یک زن به هرگناهی، کرده یا نکرده مجازات می شود چه اندازه به تخلیه ی خشم جمعی و فردی روح یک جامعه اشاره می کند. ما روزانه چقدر ازین جلوه های خشم را در اطراف خود شاهد هستیم؟ خود ما چقدر شریک این تخلیه ی جمعی خشم هستیم و چرا زنان به عنوان بخشی از جامعه باید منکوب تر باشند و... این ها سوالاتی است که در پست های بعدی به دنبال پاسخی بر آن هستم. پاسخی که کامنت های شما دوستان اشاره گر آن خواهد بود. ممنون می شوم که اگر نمونه هایی سراغ دارید ، همین جا بنویسید.
برچسبها:
این سو و آن سو
۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه
سلامی نه مثل هر آغاز
بعد از یک بار اثاث کشی به اینجا به خاطر مشکلی که برای وردپرس پیش آمد ، این خانه را همچنان نگه داشتم برای روز مبادا. حالا انگار همان روز مبادا است درزمانه ای که بادا خیلی وقت است معنایش را از دست داده و مدام در دایره ی منع ها و مبادها دست و پا می زنیم.
سایت وردپرس معلوم نیست به چه دلیلی- شاید خرابی از سیستم من باشد- چند روزی است که درست کار نمی کند، پس ازین پس اینجا خواهم بود اگر عمری باشد و کمی پرکارتر اگر از دایره ی مبادها بتوانم پافراتر نهم.
بدرود
سایت وردپرس معلوم نیست به چه دلیلی- شاید خرابی از سیستم من باشد- چند روزی است که درست کار نمی کند، پس ازین پس اینجا خواهم بود اگر عمری باشد و کمی پرکارتر اگر از دایره ی مبادها بتوانم پافراتر نهم.
بدرود
برچسبها:
گاه نبشته ی دمادمیه
۱۳۸۹ مرداد ۲۰, چهارشنبه
برزخ آگاهی شهودی3
قسمت سوم- دکتر ع. نجل رحیم
چنین شد که انسان در آغاز سیر تکامل تاریخی به سوی نوعی از معرفت هدایت میشود که به تصور میآید که میتواند او را به فراسوی مرز زمان و مکان و به حقیقتی مطلق برساند. بنابراین این نوع اندیشه در معنای کلاسیک خود نوعی معرفت شهودی وهمآلود است که میراثی به جامانده از دورانی است که انسان هنوز به ماهیت ناخودآگانه و محدودیتهای این نوع اندیشه پی نبرده و و سودمندی آن را در زنجیرهی اندیشه منطقی نیازموده است. به نظر افلاطون آنچه که حس کردنی و مادی است و به عبارتی دیگر به حواس انسانی وابسته میماند درفراخنای زمان تغییر میکند، بی اعتبار و آنچه که با روح قابل دریافت باشد همیشگی، مطلق، پردوام و بنابراین ارزشمند است.
در قرون وسطی، فلسفه نوافلاطونی جهان را یگانه میپندارد. در این فلسفه هر چه به جهان مادی تعلق دارد پست ، دچار پراکندگی و چندگانگی و تضاد است ولی جهان غیر مادی ، عالی و یگانه نمانده میشود. در این پندارطبیعتا حرکت انسان فرهیخته از پست به عالی است. د رتفکر گنوسی که از مسیحیت منشا میگیرد ، دنیای مادی کاملا جدا از دنیای غیرمادی است. در این نوع تفکر، ستیز با ارزشها و لذایذ مادی و نفسانی، شرط رسیدن به عالم دیگر است. عرفان" هرمسی" گرچه به عنوان عرفان" گنوسی" قایل به دوگانگی و تضاد بین دنیای مادی و معنوی است ولی داراری جنبه های فعال در تغییر جهان مادی و بالابردن کیفیت آن از پست به عالی است(4). در دوران رنسانس در اروپا که فرهنگ پویایی گرفت ، عرفان هرمسی نیز در دگرگونی جهان مادی بسیج شد."پاراسلسوس" در قرن پانزدهم یکی از پیشگامان کیمیاگری بود که طبق پندار هرمسی تلاش کرد تا با تبدیل فلزات پست به فلزات ناب چون طلا و نقره - قدمی به سوی پالایش جهان مادی بردارد(4). این نوع ادامه پیگیر و لجوجانه کیمیاگری بود که باعث شد تا علم شیمی در غرب به کندی پیشرفت کند. .اما در دوران رنسانس، رستاخیزی که برای تغییر جهان آغاز شد ، این نوع تفکر در میدان رقابت با علم پس نشست، زیرا که در میدان آزمایش تاریخی توان دگرگونی جهان مادی را نداشت و این نیروی منطق و عقل بود که کارآیی زمینی خود را تغییر جهان در روند رشد دانش و فن نشان داد و بدین ترتیب علم مستقل شد . انسان غربی در تجربه تاریخی آموخت تا چگونه با به کارگیری فعالیت شهودی مغز در زنجیره اندیشه منطقی و عقل یعنی در فرهنگی پویا ، دنیای مادی را به نفع خویش دگرگون کند. در این دوران در غرب گرچه هنوز نمونههای حضو رتفکر غیرعلمی را دراندیشه فلاسفه، دانشمندان، هنرمندان میتوان دنبال کرد ، ولی کمتر میتوان آن را به صورت یک اندیشه منسجم، متکی به نیروی مافوق مادی و خارج از حیطه ادراک حسی و ذهنی و در تعارض با زندگی مادی و لذایذ دنیایی و سعادت زمینی سراغ گرفت.
... ادامه دارد
پی نوشت:
4-Hardy j.A psychology with a soul.ARKANA, London- 1987.pp93-218
چنین شد که انسان در آغاز سیر تکامل تاریخی به سوی نوعی از معرفت هدایت میشود که به تصور میآید که میتواند او را به فراسوی مرز زمان و مکان و به حقیقتی مطلق برساند. بنابراین این نوع اندیشه در معنای کلاسیک خود نوعی معرفت شهودی وهمآلود است که میراثی به جامانده از دورانی است که انسان هنوز به ماهیت ناخودآگانه و محدودیتهای این نوع اندیشه پی نبرده و و سودمندی آن را در زنجیرهی اندیشه منطقی نیازموده است. به نظر افلاطون آنچه که حس کردنی و مادی است و به عبارتی دیگر به حواس انسانی وابسته میماند درفراخنای زمان تغییر میکند، بی اعتبار و آنچه که با روح قابل دریافت باشد همیشگی، مطلق، پردوام و بنابراین ارزشمند است.
در قرون وسطی، فلسفه نوافلاطونی جهان را یگانه میپندارد. در این فلسفه هر چه به جهان مادی تعلق دارد پست ، دچار پراکندگی و چندگانگی و تضاد است ولی جهان غیر مادی ، عالی و یگانه نمانده میشود. در این پندارطبیعتا حرکت انسان فرهیخته از پست به عالی است. د رتفکر گنوسی که از مسیحیت منشا میگیرد ، دنیای مادی کاملا جدا از دنیای غیرمادی است. در این نوع تفکر، ستیز با ارزشها و لذایذ مادی و نفسانی، شرط رسیدن به عالم دیگر است. عرفان" هرمسی" گرچه به عنوان عرفان" گنوسی" قایل به دوگانگی و تضاد بین دنیای مادی و معنوی است ولی داراری جنبه های فعال در تغییر جهان مادی و بالابردن کیفیت آن از پست به عالی است(4). در دوران رنسانس در اروپا که فرهنگ پویایی گرفت ، عرفان هرمسی نیز در دگرگونی جهان مادی بسیج شد."پاراسلسوس" در قرن پانزدهم یکی از پیشگامان کیمیاگری بود که طبق پندار هرمسی تلاش کرد تا با تبدیل فلزات پست به فلزات ناب چون طلا و نقره - قدمی به سوی پالایش جهان مادی بردارد(4). این نوع ادامه پیگیر و لجوجانه کیمیاگری بود که باعث شد تا علم شیمی در غرب به کندی پیشرفت کند. .اما در دوران رنسانس، رستاخیزی که برای تغییر جهان آغاز شد ، این نوع تفکر در میدان رقابت با علم پس نشست، زیرا که در میدان آزمایش تاریخی توان دگرگونی جهان مادی را نداشت و این نیروی منطق و عقل بود که کارآیی زمینی خود را تغییر جهان در روند رشد دانش و فن نشان داد و بدین ترتیب علم مستقل شد . انسان غربی در تجربه تاریخی آموخت تا چگونه با به کارگیری فعالیت شهودی مغز در زنجیره اندیشه منطقی و عقل یعنی در فرهنگی پویا ، دنیای مادی را به نفع خویش دگرگون کند. در این دوران در غرب گرچه هنوز نمونههای حضو رتفکر غیرعلمی را دراندیشه فلاسفه، دانشمندان، هنرمندان میتوان دنبال کرد ، ولی کمتر میتوان آن را به صورت یک اندیشه منسجم، متکی به نیروی مافوق مادی و خارج از حیطه ادراک حسی و ذهنی و در تعارض با زندگی مادی و لذایذ دنیایی و سعادت زمینی سراغ گرفت.
... ادامه دارد
پی نوشت:
4-Hardy j.A psychology with a soul.ARKANA, London- 1987.pp93-218
برچسبها:
بازخوانی مجلات گذشته
۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه
برزخ آگاهی شهودی(2)
قسمت دوم - دکترع. نجل رحیم
به عبارت دیگربا توسعهی امکانات فرهنگی که خود حاصل فعالیت آگاهانه نمادین مغز انسان است،پیوند زمانی لازم برای تداوم اندیشهی منطقی فراهم میشود و در این فضای مجازی خلق شده از تداوم زمانی توسط عناصر فعال فرهنگی است که انسان به اعتبار و ارزش نیروی خلاق منطق و عقل پی میبرد و موفق میشود تا جهان بیرون را به نفع خویش دگرگون کند. اما آنچه که در نیمکره دیگر بازآفرینی می شود شهودی است.(9) حضور ناگهانی و بدون مقدمه دارد، مهمتر این که معرفتی است که اجزاء و چگونگی روند تکوین سیر تحولی و شکل گیری آن از دسترس آگاهی مغز انسان خارج است(2). این ویژگی در فعالیت شهودی است که آن را رازآمیز و ابهام آلود جلوه میدهد. از طرف دیگر،فعالیت شهودی مغز، آنگاه که به آگاهی میرسد، نیازی به فراخنای زمان ندارد، زیرا که در امتداد آن نمیگسترد و اینطور به نظر میرسد که از چنین قیدی آزاد است و به ابدیت تعلق دارد. این است که معرفت ناب شهودی مطلق و همه زمانی پنداشته می شود.
روند ناخودآگاهانه اندیشه شهودی - پیش از حضور در آگاهی- در پیوند با عواطف و هیجاناتی قرار دارد که ا زبخشهای پایینی مغز منشاء گرفته و بنابراین فعالیت برخاسته از چنین روندی که با شور زندگی اجین است، اگر در اندیشه منطقی مورد آزمون قرار نگیرد، در کرتکس مغز به عشق و ایمان می رسد و به یقین بدل می شود. برخلاف اندیشه منطقی، در فعالیت شهودی مغز نیست، بلکه آنچه لازم است تنشی است همراه با انتظار تا لحظه موعود ظهور اندیشه در عرصه خودآگاه فرارسد.چنین است که در سیر نیازی به کنش آگاهانه برای رسیدن به معرفت ، فعالیت شهودی در عرفان نیز چنین سکون و سکوت پرتنشی برای دریافت رموز عالم اساسی مینماید. حتا ماهیت فعالیت شهودی در مرحله آگاهی - در زنجیره اندیشه منطقی و علمی، همچنین در خلاقیت هنری قبل از تولد اثر نیز با انتظار کشدار و پرتنش همراه است.
"شب در کمین گمنام و ناسرود/ چون جغدی در زیج رنج کور/ میجویمش به کنگره ابر شبنورد/ ای شعر ناسروده! بی تک اختران دور/ ...تا صبح زیر پنجره کور آهنین/ بیدار مینشینم و میکاوم آسمان/ در راههای گمشده لبهای بیسرود/ ای شعر ناسرود! کی گیرمت نشان"(5)
در کمدی الهی دانته، در سفری ذهنی ،"ورژیل" نماد عقل انسانی،دانته شاعر را به برزخ- نه فراتر از آن- می برد، ولی این "بئاتریس" نماد دانایی و زیبایی مطلق است که او را به بهشت،آنجایی که همه چیز به وحدت و یگانگی می رسند هدایت میکند. در این اثر هنری خصلت رازآمیزی و پنهان بودن روند تکوین فعالیت شهودی مغز انسان و تمایل آن به وحدتبخشی و یقین پنداری - ویژه این نوع اندیشه - جذبهای عرفانی می آفریندکه در نماد بئاتریس در سفر به بهشت - یعنی مکانی خیالی برای سعادت و آرامش روانی - عرضه میشود(3).
در معرفت شهودی، دریافت آگاهانه به صورت وحدت گرایش دارد و روان انسان خودآگاه در این نوع معرفت از پریشانی در وادی گوناگونی، بیثباتی و بیاعتباری دنیای منطق و عقل به دور است. چنین است که در سیر و سلوک عرفانی نیز نهایت سفر دستیابی به حقیقتی یگانه و مطلق است و دنیای منطق و عقل، دنیایی ساختگی و بیاعتبار جلوه میکند که هیچگاه انسان را به سوی دانایی مطلق هدایت نمیکند و به عبارت دیگر پای استدلالیان چوبین به نظر میرسد.
.... ادامه دارد
* مجلهی آدینه - ش71 - سال 1371-ص
پانویسها:
2) Bastick.T.intuition, How we think and actJohn Wiley&sons-New York 1982 pp51--62
3)Noddings.N. and Shore p.J.Awakening, the inner eye
5)احمد شاملو. مجموعه اشعار. جلد اول(1329-1343(کانون انتشاراتی و فرهنگی بامداد- آلمان غربی1367ص 99-101(شعر گمشده)
9)دکتر ع. نجل رحیم- جغرافیای آگاهی مغز انسان- آدینه - ش 69- آبان 1360- ص 60
برچسبها:
بازخوانی مجلات گذشته
اشتراک در:
پستها (Atom)