مقدمهای بر چند داستان کوتاه با موضوع بحران آب:
[این یادداشت بخشی از پژوهشی است در زمینه ادبیات داستانی و آب؛ در دست انتشار]
پدیدهی خشکسالی در ایران پدیدهی تازهای نیست. اگر در گذشته این پدیده روستاهای حاشیه کویر را دربرمیگرفت امروزه شاهد گسترش و بزرگتر شدن دامنهی خشکسالی حتی در مناطق نسبتاً پر آب ایران هستیم. لستر براون دربارهی ایران میگوید: «ایران کشوری با هفتاد میلیون جمعیت[1]، به پمپاژ بیش از ظرفیت لایههای آبدار زیرزمینی خود به میزان 5 میلیارد تن آب در سال مشغول است که معادل آب مورد نیاز برای تولید یک سوم محصول سالانه غله کشور است. در اواخر دهه 1990 سطح سفره آب زیرزمینی در دشت کوچک ولی حاصلخیز چناران در شمال شرقی ایران، سالی 8/2 متر پایین رفته است که دلیل آن حفر چاهای جدید چه برای آبیاری و چه برای تأمین آب شهر مشهد در نزدیک آن دشت بوده است. در شرق ایران، با خشک شدن چاهها، روستاها به حال خود رها میشوند و موجی از «آوارگان آب» پدید میآورد.[2]» اصطلاح «آوارگان آب» اشاره به کوچ بیرویهی مردم روستاها به حاشیهی شهرها دارد که خود مشکلات دیگری را رقم زده است اما از آن گذشته، آب، که چنین در سنت ایرانی گرانقدر و نایاب بود که آریاییان را به کشف قنات رساند تا بزرگترین قناتهای جهان را در یزد پایهریزی کنند و از ذره ذره آبی که در این سرزمین خشک همچون کیمیایی ارزشمند محافظت کنند، امروزه با حفر چاه و استفادههای بیرویه و نادرست از آن به تاراجش نشستهایم. بیآبی برای ایران پدیدهی تازهای نیست اما این پدیده همیشگی حالا دیگر کمکم تبدیل به بحران شده است. «کل ایران، از نظر بحران خشکسالی در دههی گذشته، دهه ۲۰۰۰، دورههای خشکسالی و شدیدترین خشکسالیها را طی نیم قرن اخیر تجربه کرده است. از آنجا که خشکسالی پدیدهای خزشی و مزمن بوده، بخشهای مختلف اکوسیستم ایران را به مرور ضعیف و نابود کرده است.[3]»
«دورههای خشکسالی را در ایران در فاصله سالهای 1347 تا 1383 چنین برشمردهاند: خشكسالي 63-1347 ( که در سه مرحله رخ داده است و كاهش بارندگي تا 26% بوده است)، خشكسالي 72-1363 (باز هم در سه مرحله و كاهش بارندگي تا 44%)، خشكسالي 76—1372 (دو مرحله و كاهش بارندگي 5/17%)، خشكسالي 80-1377 (که كاهش بارندگي در آن نسبت به ميانگين سي ساله، 34% بوده است)، خشكسالي 83-1380 ( ادامه خشكسالي در بعضي مناطق كشور نظير مناطق جنوب و جنوب شرقي و تا حدودي جنوب غرب كشور). بدیهی است این روند در سالهای بعدی سیر افزایشی داشته است. «در حال حاضر سرانه آب ايران کمتر از 1900 متر مكعب است و این در حالی است که اين رقم در پنجاه سال قبل حدود 7000 متر مكعب بوده است.
با توجه به رشد جمعيت پيشبيني ميشود كه در سال 2025 ميلادي سرانهی آب ايران حدود 1400 متر مكعب باشد و جزو كشورهاي داراي تنش خشكي قرار بگيريم. يعني حتي در صورت عدم وقوع خشكسالي، كشور به سمت خشكي بيشتر پيش ميرود.[4]» به گفتهی کارشناسان، متوسط بارندگی در ایران ۲۵۰ میلیمتر است که این مقدار یک سوم متوسط جهانی است. از طرفی بینظمی بارشها در ایران زیاد است، به طوری که بیشتر بارشها در نیمهی سرد سال و نه در دوره رشد محصولات است، نیز در اکثر مناطق خشک داخلی بخش غالب ریزش بارش سالانه در یک روز رخ میدهد. با نگاهی به متون کهن درمییابیم که دعای باران یا نماز برای باران بارها و بارها تکرار شده است. خود این موضوع به نکتهی مهمی اشاره میکند که سرزمین ما همیشه با کم آبی دست به گریبان بوده است.
در بستان العارفین(تالیف قبل از ۵۴۳ ق)آمده است که: «حبیب عجمی(وفات: ۱۵۶ ق) از زاهدان معروف قرن دوم و از شاگردان حسن بصری، پس از هفت سال گوشهنشینی در صومعه قصد بصره کرد ولی هنگام ورود به شهر آنجا را خالی از مردم دید. از پیری زمینگیر سبب آن را پرسید و او نیز در پاسخ گفت: «مردمان همه به دعای باران رفتهاند به خروجگاه.[5]» یا در روضه الفریقین:
« مالک دینار میگوید وقتی از زاویه بیرون آمدم، در بازار بصره درآمدم. در بازار کسی را ندیدم و درهای دکانها بسته دیدم. پرسیدم که چه افتاده است که بازارها خالی است؟ گفتند: خلق رفتهاند تا دعا گویند تا باران آید. گفتم: مرا مرافقت باید کرد مسلمانان را. به نمازگاه شدم. خلق را دیدم سرها برهنه کرده و چشمها پر آب. دستها برگرفته و زاری میکردند.[6]»
ایرانیان که با اختراع قنات، هوش ذاتی خود را برای دستیابی و کنترل آب نشان دادندبعدها همین اختراع باعث دردسر شد و با حفر بیرویه چاه که هر سال، به ناچار، عمیق و عمیقتر شد، چنان به برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی پرداختند که زنگ خطر برای سالهای بعد به صدا دربیاید. شاید بتوان نام آن را خودویرانگری گذاشت. ادوارد ویلسون در کتاب «در جستوجوی طبیعت» میگوید: «گونهی انسان خطری است که محیط زیست را تهدید میکند. شاید تقدیر این بود که وجود هوش در گونهای از نوع اشتباه، معجونی مرگبار برای زیست سپهر باشد. شاید این یکی از قوانین تکامل باشد که هوش معمولاً خودش را از بین میبرد.[7]» دست به دست دادن تمام فجایع باعث شد سرزمینی که به شهادت تاریخ همیشه خشک بوده است و آب مهمترین دغدغهی مردمانش بوده با برنامهریزیهای نادرست، کاشت محصولات نامناسب در مکان نامناسب و بهرهوری بیش از حد از منابع آب زیرزمینی بهعلاوهی بحرانهای جهانی زیست محیطی از جمله گرمایش زمین و مسائل فرهنگی و سیاسی مرسوم در کشورهای در حال توسعه دست به دست دهم دهد و بر خشکسالیهای دامنهدار دامن بزند. دور و دیر نیست که ایران نیز دچار بحران اجتماعی و سیاسی ناشی از کمآبی شود. بسیاری از جنگهای داخلی خاورمیانه ناشی از کمبود آب است و شاید تنها نقطه امید همان باشد که نامش را درس گرفتن از دیگران گذاشتهاند. با نگاه به همسایگان خشک و کمآب و بحرانهای درگیر شده در آن مناطق میتوان به پند لقمان اندیشید که ادب از بیادبان آموخت و هر چه را که آنها کردند او نکرد و برعکس.
داستان ماهی در باد، در قلعه سنگی شوراب میگذرد؛ قلعهای معروف به قلعه دختر، در حدود 15 کیلومتری شهر گناباد در روستایی به نام شوراب و آن سوی شهر بیدخت گناباد- بر فراز کوهی بلند و تا حدی صعبالعبور- جایی در جنوب خراسان و در شهری به غایت خشک و کویری که آب آن شور است. و همین فضا خود به خود کافی است تا تشنگی مکرر زمین را القا کند. در آنای باغ سیب، نویسنده به نقش اسطورهای آب در کهن الگوهای ایرانی اشاره میکند. دو داستان دیگر، «یک نامه، آب» و «چاه» گرچه در ایران نمیگذرد اما به موضوع اهمیت آب برای ادامه زندگی اشاره میکند. داستان سوئدی یک نامه، آب، در واقع رنج انسان نه در اثر خشکسالی که نیافتن آب آشامیدنی است و نویسنده با کمک تمثیل حفر چاه برای رسیدن به آب از تلاش یک خانواده برای بقای خود خبر میدهد. اما داستان چاه نبرد بر سر آب است. دو گروه متخاصمی که معلوم نیست برای چه با هم میجنگند بعد از مدتی متوجه میشوند که نبردشان برای حفظ چاهی است که برای آب کندهاند و تازه به آب هم نرسیدهاند. آب خود میتواند بستری برای جنگ شود و اگر دو طرف متخاصم در جنگ باشند، حفظ آب از سوی یکی از طرفین، جبههی جنگ دیگری را در دل جنگ قبلی میگشاید.
[1] در حال حاضر جمعیت ایران، حدود هشتاد میلیون نفر است.
[2] بشر بر سر شاخ و بن میبرید. ص 39
[3] تحلیلی بر خشکسالی های ایران در نیم قرن گذشته- نوشته رضا دوستان. نشریه پژوهش های اقلیم شناسی. سال ششم. شماره ۲۴-۲۳. پاییز و زمستان 94
[4] نقل از وبگاه خبرگزاری مهر. 8 مهر 93
[5] منتخب رونق المجالس(بستان العارفین و تحفه المریدین)، فقیه احمد نیشابوری. ضمیمه منتخب رونق المجالس، تصحیح احمد علی رجایی. تهران. دانشگاه تهران. ص392
[6] روضه الفریقین. الشاشی[چاچی] العمرکی. ابوالرجاء المؤمل. تصحیح عبدالحی حبیبی. تهران. دانشگاه تهران.صص 13-12
[7] طبیعت و انسان. ادورارد ویلسون. ص 199
*** این یادداشت بخشی از پژوهشی است در زمینه ادبیات داستانی و آب؛ در دست انتشار.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر