روبرویش دو حفرهی غارمانند بادامی شکل ظاهرشد . بین دو حفره، دیوارهی باریکی بود و هردو شبیه هم . دور و برش را نگاه کرد هیچ چیز نبود ،جز همان دو حفرهی غارمانند روبرو. به ناچار درون یکی فرو رفت. به دالانی تاریک گام گذاشتهبود و هر چه بیشتر پیش میرفت،رطوبت و شرجی هوا بیشتر میشد . چشمش جایی را نمیدید، درختهایی سیاه از دیوارههای حفره بیرون زدهبود. با خود اندیشید ، اینها قندیلهای درون غار است . به یکیشان که دست سائید ، تیزی و زمختیاش دستش را پس زد . جلوتر که میرفت ردیف درختهای بینظم که افق بالای سرش را پر کردهبود،فشردهتر میشد . حالا دیگر دستش را به دیواره هم نمیتوانست بگیرد . گاهگاهی وزش نه چندان ملایمی او را به عمق حفره هل میداد و باز میگرداند. چند باری پایش لغزید و نزدیک بود به باتلاق فرو رود.با خودش فکر کرد کاش به آن غار دیگر میرفت. نمیتوانست قدمهایش را تند کند. احساس کرد دارد به انتها میرسد . دیوارهی وسطی که میبایست همان دیوار بین دو غار باشد باریکتر میشد وهوای مرطوب تند تند به صورتش میخورد . ناگهان درختهای سیاه محو شدند . زن همانجا نشست و کیف گلدوزی شده از دستش رها شد . در وحشت عظیمی که سراپایش راگرفته بود ، در بینهایت نگاهش، تکههای پنیری شکل فشردهای را دید که در هم پیچ خوردهبودند . وزشی عجیب او را به جلو کشید و بعد ناگهان به عقب پرتاب شد و در حین پرتاب، محکم به نوک تیز درخت های سیاه میخورد تا به بیرون افتاد . به پشت روی زمین افتادهبود که با تکیه دستها ، نشست . دستش روی زمین به دنبال کیف میگشت که به یاد آورد ازحفرهی بینی برای رسیدن به مغز گذشته است . کیف را فراموش کرد و به تکههای پنیر فاسدی فکر میکرد که به اسم مغز در هم چین خوردهبود. با خود گفت شاید گذشتگان به درستی نام دیگرمغز را دماغ گذاشتهبودند.
چشمهایش را دمی گشود ، چیزی ندید و در ظلمت فراگیر یک خواب به خواب دیگری غلتید .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ ن : در چند روز آینده، دمادم پذیرای دوستانی ست که دیدگاه ها و نظرات خود را درباره ی نگاه زنانه درداستان نویسی مطرح می نمایند. خوشحال می شویم چنان چه شما هم دیدگاهی در این ارتباط و یا مقاله ای برای معرفی دارید ، با ما باشید.
سپاس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر