۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

مقایسه‌ای تطبیقی از دو حرفه‌ی غیر منطبق

 نویسنده و فوتبالیست
View Full Size Image
یک فوتبالیست وقتی که بیکار می‌شود چه می‌کند ؟ خب! شاید پاسخ در ابتدا ساده به نظر برسد، زندگی فقط فوتبال نیست . او خیلی کارهای دیگر دارد که باید انجام بدهد ، کارهایی که تاکنون فرصت انجامشان را نداشته و به عبارتی زندگی می‌کند همان‌طور که بقیه می‌کنند . اما در واقع پاسخ به این سادگی نیست . کسی که عمری را – مثلا از نوجوانی – در راه توپ و دویدن صرف کرده و فرصت پرداختن به کار دیگری را نداشته یا اگر داشته عشق به فوتبال چنان در او قوی بوده که به چیز دیگری فکر نمی‌کرده حالا که در آستانه‌ی سی‌و پنج شش سالگی – کم وبیش – بازنشسته می‌شود ، چه وضعیتی می‌تواند داشته‌باشد ؟ از طرفی نمی‌تواند از دنیای فوتبال و توپ به طور مطلق دل بکند و برای همیشه خداحافظی کند و برود و از دیگرسو پاهایش دیگر توان دویدن ندارد ، پس عشقش را به شکل دیگری به‌دست می‌آورد . این عشق هرچند مثل دوران جوانی‌اش پرجاذبه و هیجان‌انگیز نیست اما حداقلش این‌ست که او را آرام می‌کند . درواقع او به عشق پیرانه‌سری‌اش دست می‌یابد ، به ماندن در جهان فوتبال بدون بازی با توپ . او معمولا یا مربی می‌شود و یا به عضویت یکی از کادرهای باشگاهی درمی‌آید و زندگی همراه با توپش کم وبیش ادامه می‌یابد . او چاره‌ای – شاید- جز این نداشته‌باشد ، ضعیف شدن جسم از پس گذر زمان چیزی‌ست که انسان با تمام علم و ترقی‌اش هنوز که هنوزست نتوانسته برآن غلبه کند .
                                                                          View
 Full Size Image
یک نویسنده چه ؟ یک نویسنده چه موقع بازنشسته می‌شود ؟ آیا او می‌تواند سن بازنشستگی خود را تعیین کند که مثلا از فلان سن به بعد دیگر ننویسد یا نتواند بنویسد ؟ اصلا چه عاملی باعث می‌شود که نویسنده‌ای دیگر نتواند بنویسد ؟ مسلما در این‌جا موضوع با فوتبال بسیار متفاوت می‌شود . هرچند هردوی آن‌ها در آغاز راه را پرشتاب و باهیجان آغاز کرده‌اند . نویسنده وقتی که در سنین جوانی و در ابتدای راه شروع به نوشتن می‌کند مدام سوژه‌های مختلف به ذهنش می‌آید ؛ موضوع زندگی خودش ، عشق‌ها ، هیجان‌ها، کینه‌ها و خشم‌ها ...همه چیزهایی ست که او را به خود جلب می‌کند و هرکدام سوژه‌ای را در ذهنش می‌پروراند . او چنان سرمست از قوه‌ی خیال و ادراک خویش است که بی‌وقفه می‌تازد . اما زمان می‌گذرد و زندگی از تب وتاب می‌افتد و آرام می‌شود . انسان میان‌سال به سادگی فرد جوان به هیجان نمی‌آید و هرچیز به‌راحتی تعجب او را بر نمی انگیزد و در این میان فراز ونشیب زندگی نیز دست دارد که هرفرد را در چه سنی و با چه شرایطی به میان‌سالی نزدیک کند .و درست در همین جاست که یک دوراهی به‌وجود می‌آید و نویسندگان دودسته می‌شوند .دریکی از این راه‌ها نویسنده همچنان به مرور زندگی خود می‌پردازد و خاطراتش را از عشق‌ها و هیجاناتش برپرده‌ی سفید کاغذ رسم می‌کند و درراه دوم اما نویسنده همچنان به کارش ادامه‌می دهد. شاید این دسته از نویسندگان همان‌هایی باشند که نوشته‌های دوران جوانی‌شان را نمی‌پذیرند و نشانه‌های خامی و نپختگی را در آن می‌یابند .آن‌ها حالا به مدد تجربه و دست‌آموز کردن قوه‌ی خیال خود به خلق آثاری شگرف نائل می‌آیند و اگر به  گذشته می‌نگرند نه تنها بازمرور جوانی‌شان و بازتولید همان خاطرات نیست که با نگاهی فرانگر به کشف و خلق خود و جهان خود نائل می‌آیند .
اما گروه اول نویسندگان خیلی زود می‌فهمند که خسته و پیر شده‌اند . کتاب‌هایشان یا خوانده‌نمی‌شود یا خودشان دیگر میلی به نوشتن در خود نمی‌یابند یا گمان می‌کنند از خوانندگان خود جلوتر یا عقب‌تر هستند. هرگمانی که باشد به این معناست که آنان پیری خود را اعلام می کنند و چون آن‌ها همچون فوتبالیست‌ها در زندگی حرفه‌ای جز این کاری نداشته‌اند به‌راستی حالا باید چه کنند ؟ این‌جا تفاوت بارز فوتبالیست و نویسنده آشکار می‌شود . فوتبالیست حداقل سرمایه‌ای مادی را برای خود جمع‌آوری نموده تا در ایام بازنشستگی به کاری اقتصادی مشغول شود اما یک نویسنده – آن هم از نوع جهان سومی‌اش – نه تنها چنین سرمایه‌ای را ندارد که اگرهم داشته‌باشد به‌کارش نمی‌آید چون کار او پرسه‌زدن در عوالم خیال و ذهن بوده و معشوق او نیز نوشتن و چگونه می‌تواند از آن دست بکشد ؟چگونه می‌تواند در جرگه‌ی نویسندگان باشد و ننویسد ؟ حتی اگر تمام دنیا هم او را به خاطر آثار گذشته‌اش تحسین کنند و به او اعلام کنند که دینش رابه عالم ادبیات ادا کرده و حالا کاری جز استراحت ندارد ، خودش هرگز نخواهد توانست با این پیری ناخواسته کنار آید و آخر چرا پیری؟ مگر خیال نویسنده هم مثل جسم فوتبالیست پیر می‌شود ؟ مسلماً نه. اما به همان دلایلی که از نویسندگان دسته‌ی اول گفته‌شد ، آن‌ها دیگر نمی‌توانند خیال خود را به هر جایی ببرند مگر این که به خود منتهی شود که آن‌هم خیلی زود تمام می‌شود .اما آن‌ها نیز چون فوتبالیست‌های بازنشسته برای آرام گرفتن در کنار معشوق راهی برای خود می‌یابند . آن‌ها سعی ‌می‌کنند تجربیات خود را به دیگرانی که تازه در ابتدای راهند و عجیب جوانی خودشان را به یادشان می‌آورند – همان‌طور که آن ها می‌خواستند کسی باشد که کارهایشان را بخواند و اظهار نظر کند ، کمکشان کند و معمولاً یا کسی نبوده و اگر هم بوده توجهی به جوان‌ها نمی‌کرده – کمک کنند و آثارشان را بخوانند ، راه وروش دست گرفتن قلم و فوت و فن نویسندگی و مطالعه‌کردن را به‌آن ‌ها بیاموزند ، نکته به نکته را برایشان یادآوری کنند تا در حرکت قطار نسل بعدی نویسندگان نیز سهمی داشته‌باشند، این‌ست که به کارگاه‌های داستان روی‌ می‌آورند. کارگاه‌های داستان‌نویسی که در گوشه و کنار هر شهر از طرف هر نهاد و دسته ای که باشد و یا کارگاه‌های خصوصی بیش از آن‌که به اصول داستان‌نویسی حرفه‌ای – آن‌طور که در دانشگاه‌های اروپا و آمریکا تدریس می‌شود – پای‌بند باشند بیش‌تر تبدیل به جایی می‌شوند که همان آرام گرفتن نویسنده در کنار عشق قدیمی خود یعنی نوشتن را به ذهن متبادر می‌کند . 

۶ نظر:

  1. سلام عزیز. متاسفانه راه انتقال از ورد پرس به بلاگر به طور خودکار غیر ممکن هست. باید به صورت دستی و پست به پست مطالب رو منتقل کنید. اما در خصوص کد امار گیر سایت (http://www.persianstat.com/) . برای امار خیلی خوب هست ودر بلاگر هم جوب میده .اگر کمکی لازم داستید در خدمتم

    پاسخحذف
  2. ممنون از راهنمایی تان.لطف کردید.

    پاسخحذف
  3. سلام و تبریک.امیدوارم اینجا برقرار بماند.ضمنا بلگ اسکای را هم نگه دارید که اگر اتفاق مکرر باز هم پیش آمد راه ارتباطی باز باشد تا منزل دیگر.
    ***
    در این مورد خاص از تشابهات اگر بگذریم درباره تفاوتها باید بگویم مدینه گفتی و کردی کبابم.

    پاسخحذف
  4. حتی چند سال پیش تلویزیون گزارشی در رابطه با فوتبالیست های انگلیسی ترتیب داده بود که بعد از بازنشستگی بیشترشان حتی اداب و معاشرت هم بلد نیستند و اصلا نمی دانند که مثلا چگونه باید بروند دکتر!
    حالا در مورد نویسنده موضوع فرق دارد زیرا همانطور که عرض کردید نه پولی در بساط دارد و نه کاسبی بلد است پس مسلما به مشکل بر خواهد خورد که غیر قابل انکار خواهد بود....

    پاسخحذف
  5. سلام.
    متاسفانه شرح حال فوتبالیست حرفه ای همان است که گفتی. یا مربی فوتبال شود یا به تجارت دیگری در ورزش دست بزند. در شهر ما که این روزها تعداد زیادی مدرسه فوتبال تاسیس شده که همه توسط همین فوتبالیست های سابق اداره می شود.

    راستی یک جا خوندم وردپرس باز از فیلتر اومد بیرون.

    پاسخحذف
  6. سلام محبوبه عزیز
    خانه ات آباد اینجا را هم بزیبایی آراسته ای
    همین الان فهمیدم که ورد پرس رفع فیلتر شده من به همانجا بر می گردم

    پاسخحذف