۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

به خاطر دموکراسی

نمی دانم در کجای تاریخ انسانی جهان ایستاده ایم . نمی دانم که داریم با خود و گذشته و آینده مان چه می کنیم . فقط می دانم که ما خواسته و نا خواسته داریم با نگاهی وارونه به جهان و مفاهیم انسانی می نگریم و این وارونگی را در آینه ی مقعر خود می تابانیم .
دموکراسی نتیجه ی تلاش انسان است در طول تاریخ ، تلاشی اگر نه مشترک بین تمام ملت ها که حداقل تمام آن ها به نتیجه ای مشترک درباره ی آن رسیده اند و این نتیجه گیری را هیچ ملتی آسان به دست نیاورده است اما ما طوری برخورد می کنیم که گویی معنایش را نمی دانیم و مثل طفل تازه به مدرسه رفته ای که معلم می خواهد با زبان بی زبانی حروف و اصوات را برایش معنا کند با آن مواجه می شویم .
ما می دانیم منظورمان از مشارکت چیست و می دانیم هر نوع خللی به مشارکت جمعی وارد آوردن چه خللی را در سیستم حیات اجتماعی وارد خواهد آورد اما بازهم این تحفه ی گران قیمت را قدر نمی دانیم .
درست است که در ثبت نام کاندیدهای ریاست جمهوری هر فردی و با هر اندازه سواد و و ضعیتی شرکت نموده است و بازهم می دانیم که این رفتارها نه تنها شرکت در بازی سیاسی گروهی نیست - چه  خود می دانند که  میسر نخواهد بود  - بلکه نشانه ای از اعتراض است ، اعتراض به چیزی که هست و نمی خواهند باشد و به خاطر اندیشه ی فردگرایانه ی وحشتناکی که ما ایرانی ها داریم خیال می کنند خود می توانند اوضاع را به سامان کنند . اما هر چه باشد و هر تحلیلی به خاطر این و ضعیت بخواهیم صادر کنیم هرگز نباید حریم دموکراسی را بشکنیم . کاری که با زیرکی محض برخی درصدد اجرایش هستند وقتی که به پیرمرد هشتاد ساله یا آن مردی که با قیافه ی کابویی  برای ریاست جمهوری ثبت نام کرده خنده های ریز می کنند یا مخفیانه به روی مردم لبخند می زنند ، در واقع دارند خشم خود را از دموکراسی نشان می دهند که این است : بیایید و نگاه کنید که معنای دموکراسی همین است این مسخره بازی ها " ! این خنده ها و ایراد گرفتن ها در واقع دارد ذره ذره جای این حرف را باز می کند که هرکس نمی تواند کاندید شود و با قوانینی باید این وضعیت را محدود کرد و در عین حال که این حرف را می زنند، ردصلاحیت شدن تمام  کاندیدهایی از این دست را توسط شورای نگهبان نادیده می گیرند  و انگار نه انگار که شورای نگهبانی هم هست  اما از کجا معلوم که این محدود کردن ها تا کجا خواهد رفت  . امروز با قانونی مانع حضور پیرمرد یا جوانی می شویم یکی به دنبال راه حلی و یا دردلی برای مشکلات است و دیگری می خواهد نگاه ها را به سوی خود بکشد گرفتن  این دو خواسته ی کوچک  از آن ها آیا معانی دیگری در خود نخواهد داشت ؟ معانی ایی که به ریش دموکراسی و هر چه مردم سالاری ست بخندد ؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر