۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

دیگر تمام شد .
چشم های عسلی پیرمرد دیگر چشم به راه کسی به در نمی ماند .
آن چشم ها دیگر به راحتی آب خوردن اشکش سرازیر نمی شود .
من حالا دیگر ریشه ای در این خاک ندارم .
تمام .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر