نه! اشتباه نکنید . قصد ندارم که سخن کذب بگویم .حتی نمیخواهم دربارهی معضلی به نام انتشار و گسترش اکاذیب یا همان " دروغها " حرفی بزنم . قصدم پیشنهاد موسسهای انتشاراتیست به همین نام . در فرهنگ لغات معاصر ما ، هیچ کلمهای در جای خود نیست و هر کلمه ، معانیایی نه فراتر از خود که وارونه با خود را یافته است ، شاید یکی از علل بحران شعر – هنری که فقط و فقط به کلمه متکیست – همین باشد و این سردرگمی کلمات بحران نقد را هم سبب شده . ما منظورمان دقیقاً آن چیزی نیست که میگوییم و همین طور دقیقاً منظورمان آن چیزی هم نیست که مخاطب حدس میزند ، حتی برای خودمان هم دقیقاً واضح نیست چون در ذهن ما ، مجموعهای از کلمات ، با معناهایی همزمان مترادف و متضاد و متناقض ردیف میشود و این موضوع باعث میشود که نتوانیم منظورمان را آنطور که باید به سلامت به مخاطب برسانیم و برای همین بیشتر سعی میکنیم از معناهای بیشتر رایج استفاده کنیم ، این موضوع برای واژههای ترکیبی بیشتر شده و ما چنان از معناهای به زوررایج شده استفاده کردهایم که معنای اصلی واژهها فراموشمان شده.
برگردیم سراغ نشر اکاذیب خودمان! این فقط یک نام پیشنهادی ست برای تمام ناشرانی که که در حوزهی ادبیات خلاٌقه و بهخصوص داستان کار میکنند . برای تمام داستان نویسان ، منتقدان ، اهالی فرهنگ و حتی سینما و روزنامهنگاران که دور هم جمع شوند و موسسهای انتشاراتی به همین نام تأسیس کنند . باور کنید خیلی زود جا میافتد و با این نام در قالب انتشاراتی هم مثل عادتهای دیگرمان " عادت " میکنیم . اگر معتقد باشیم که هر اثری مجموعهای از دروغها را در خود جای داده (و جالب این که در مورد کار آخر پدرام رضاییزاده ، آتش گرفتن۴۰۵، دروغ هم نبوده ) .
در این انتشاراتی ، نویسندگان از گوشه و کنار کشور – حتی می تواند شعبه های کوچکی هم در شهرستان ها داشته باشد –میتوانند آثارشان را منتشر کنند ، اینطور هم کار وزارت فخیمهی فرهنگ و ارشاد سادهتر می شود و میداند که کارهای کدام انتشاراتی را باید زیر ذرهبین بگیرد – البته اگر واقعاً از حرف خودش دربارهی انحرافات اساسی کتابهای علوم طبیعی کوتاه آمدهباشدکوتاه آمدهباشد و چه بسا کتابها ی مهندسی و ریاضیات ، چون در غیر اینصورت دایرهی فعالیت این انتشاراتی بسیار گسترده خواهد شد – و هم مردم بهراحتی میدانند که کتابهای با کدام آرم انتشاراتی را نباید بخوانند – چون اکثر مردم ایران کتابخوان و بهخصوص داستانخوان هستند و جریانات نقد ادبی را دنبال میکنند- و هم مدیران انواع و اقسام صنایع آسانتر بتوانند شکایتشان را به انجام برسانند . صاحبان صنایعی چون ایران خودرو ، فولاد مبارکه ، هواپیمایی، کاغذ سازی، فرش، مواد غذایی ، شرکتهای تولید کنندهی مواد شوینده ، سزمان حمایت ا زصنایع دستی ، صنف پارچهفروشان ، زعفرانکاران ، راستهی پوستفروشان ، صنف آجیل و تخمهفروشان ، نانوایان و صنایع تولیدکنندهی مواد غذایی مثل تخممرغ ، گوشت ، سوسیس و ...انواع و اقسام اصناف بازار چون پردهفروشان ، سبزی فروشان ، کشاورزان، کارمندان شرکتهای مختلف آب ، برق و گاز و تلفن با انواع و اقسام ثابت و همراه ، پزشکان ، معلمان ، پرستاران ، ادارهی ثبت ، انواع ادارات بیمهی مرکزی و ... هر شغل و صنفی که فکرش را بکنید می تواند بهراحتی داستانها ی مورد نظر را از این انتشاراتی کذب تهیه کرده و موارد کذب آن را – که حتماً هست – مشخص کرده و کتاب بهدست به دادگاه برود که مبادا ملت کتابخوان ، ذهنش متوجه انواع و اقسام اکاذیب شود و یا اصلاً کسی سراغ این انتشاراتی و کتابهایش را نگیرد تا روی دستش بماند و باد هوا بخورد و یا تا سالها در قفسههای طویل وزارت فخیمه خاک بخورد و مجوزش(!) صادر نگردد.
نگاهی به لیست کتابهای در انتظار مجوز که همینطور شتابزده جمعآوری کردهام ، قصهی دردناکی را برایمان فاش میکند . غیر از کتابهایی که نویسنده یا ناشرش را میشناسیم و میتوانیم اخبار کتابهای مجوز نگرفتهشان را بگیریم ، کتابهایی که نویسنده و ناشر را نمیشناسیم ، نیز به این لیست اضافه کنید ، چند تا خواهند شد ؟!چند تا نویسندهی شهرستانی به امید رسیدن مجوٌز کتابشان کفشهای آهنیشان سوراخ شده بس که به وزارت فخیمه برای اینکه خبری از کتابشان بگیرند ، آمدهاند و ناامید برگشتهاند ؟ میگویند بعضی کتابها حتی در آنجا گم میشود . این البته حتما نشر اکاذیب است ، چون گم نمیشود ، بلکه چنان در آن قفسهها جا خوش میکند که بودنش فراموش میشود . برسر چنین نویسندگانی برای نوشتن کارهای بعدیشان چه میآید ؟ بهترنیست که همان انتشاراتی کاذب، "نشر اکاذیب" راه بیفتد و چنین کتابهایی در آنجا منتشر شود به شرط تخته بودن درش تا کسی هوس خواندن این کتابها را نداشته باشد ، چیزی شاید در حد موسیقی و اخیراً سینمای زیرزمینی برای ادبیات .
فهرست کوتاهی از کتابهای در انتظار مجوز را در زیر میبینید، طبیعی ست که این فهرست بسیار کوتاه است . شما می توانید در جمع آوری این فهرست کمک کنید و چنانچه کتابی را می شناسید به این لیست اضافه نمایید .
ده جستار داستاننویسی – حسین سناپور – نشر چشمه – سال 83-برای چاپ سوم در انتظار مجوز مانده .
سالمرگی – اصغر الهی
عقرب روی پلهها ی راهآهن اندیمشک – حسین مرتضاییان آبکنار – برای تجدید چاپ
خاطرهی دلبرکان غمگین من – گارسیا مارکز
اتاقی از آن خود – ویریجینا ولف- صفورا نوربخش-برای چاپ چهارم
دل تاریکی – جوزف کنراد- صالح حسینی برا ی چاپ چهارم
دنیای پدران و دنیای فرزندان- علی محمد افغانی
صوفی صحنه و دزد کنگاور- علی محمد افغانی – هر دو کتاب دو سال است که در انتظار مجوز است .
کشتی شکستهها – ترجمهی ابراهیم گلستان – شامل داستانهایی از فاکنر ، همینگوی ، چخوف و... که با حذف دو داستان از سوی ارشاد ، نشر بازتاب نگار از انتشارش منصرف شد .
هاکلبری فین – مارک تواین -ترجمه ی ابراهیم گلستان
جوی و دیوار تشنه – ابراهیم گلستان
پناهنگان – مهناز هدایتی –شاعر ، نویسنده و عضو انجمن قلم در تبعید
زنان پناهنده- همان نویسنده
خداحافظ تروریست – همان نویسنده ( از این نویسنده به زود ی کتاب مانکن و دو انسان مرده توسط نشر مروارید تجدید چاپ خواهد شد )
سه نمایشنامه لورکا ترجمه احمد شاملو که توسط نشر چشمه به چاپ رسیدهبودند، نه تنها مجوز چاپ مجدد نیافتند، بلکه ارائهی آنان در نمایشگاه
کتاب نیز ممنوع شد.همزمان دو کتاب دیگر به نامهای "نیمه غایب" نوشته حسین
سناپور و رمان "دیوانه بازی" اثر کریستین بوبن با ترجمه پرویز شهیدی نیز
مجوز تجدید چاپ نیافتند.
در همین رابطه بخوانید :
http://etemademeli.com/1388/2/14/EtemaadMelli/911/Page/14/ متاسفانه همین الان خبر درگذشت رضاسید حسینی را در خوابگرد خواندم . درگذشت او ضایعه ای بزرگ برای فرهنگ و ادبیات کشورمان خواهد بود . جایش همیشه، در فرهنگ ما خالی ست . رضا سید حسینی با ترجمه ها و نقدهایش ، خاطره ی مدام جوانی مان بود ، وقتی که مکتب های جدید ادبی را و نویسندگان بزرگ را با او می شناختیم . مکتب های ادبی ، ترجمه های کامو و... چه بگویم جز دریغا دریغ بر ما .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر