سال بد ، سال زخم ، سال درد ، سال متمایزکنندهی راه هرکس از دیگری، سال شناخت ، سال برافتادن پردهها ،سال فریاد، سال خشم، سال خروش ، سالی که در آن برای اولینبار درخانوادهها به خاطر نوع نگاه و تفکرات مختلف جداییهایی ایجاد شد . سالی که تاریخ ما باور کرد که گروهی هستند در پشت چادر و مقنعه که فکرمیکنند ، که فکرشان فقط تزیینی نیست ، که جانشان را گاه در راه عقیدهشان نثار میکنند . سالی که جوانهایی که سالها فقط نگاه بودند و خشم ، بیترس سر در راه عقیده گذاشتند . سالی که دانستیم بنیادگرایی و تعصب هنوز هم در این جا نفس میکشد ، سالی که گاو خشمگین سم برزمین کوفت و بارشزمستانیاش را از ما دریغ کرد اما از بارش اشک چشم فراوان مادران ، دلهای بسیاری صیقل یافت . سالی که بیتفاوتی برای هیچکس معنایی نداشت . سالی که همه به ارزش تاریخ پی بردیم . سالی که دانستیم مطالعه، در ذهن کسی دیگر نه کاری از سر تفنن که نیاز اصلی زندگی ست ، چیزی کنار نان و آب و حتی مهمتر از آن . سالی که تاریخ شکل عریان خود را به ما نشاند ، تاریخ دوار درد و رنج ما .
تاریخ اما با تمام خشونتش ، گاه آن روی خود را هم به ما نشان می دهد ، رویی که در آن چون ناظری با چشمهای معصوم نگاه میکند تا قضاوتمان کند . امسال این نگاه در چشمهای دختری به بار نشست که هرگز نسل من آن نگاه ، آن نگاه معصومانه هنگام فرو افتادنش بر زمین را فراموش نخواهد کرد . آن نگاه اینجاست ، حک شده در پس پشت ما ، تا به یادمان بیاورد که چه معصومیتهایی بر زمین ریخت . نگاهی که به یادمان میآورد آن چشمها هنوز منتظرند . منتظر ما .درست مثل لبخندهایی که بر خاک افتاد .
من امسال را و سالهایی را که ازین پس آید ، با آن نگاه مانده در درونم سپری میکنم،جانی که در آخرین لحظات حیات تمام وجودش را در چشمها ریخت تا به یادمان بیاورد که نباید فراموش کنیم. تاریخ با آن نگاه معصوم ما را دنبال میکند . من به دنبال راز آن نگاه خواهم گشت و با آن زندگی خواهم کرد .
نوروز بر همه شادمانه و سرخوش .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر