هوشنگ گلشیری از نویسندگان فعال در زمینه ی مسائل اجتماعی بود . سال 79 ، برای کامل شدن پایان نامه اش درباره ی وضعیت روشنفکری در ایران،خواهرم مصاحبه ای را با زنده یاد گلشیری انجام داد که همان سال و پس از درگذشتش در مجله ی دنیای سخن منتشر شد . در این مصاحبه گلشیری از دغدغه هایش درباره ی کانون نویسندگان ایران ، وضعیت مدنی ایران ، تاثیر روشنفکران بر سیاست و اجتماع و...می گوید . نکته ی قابل تامل در گفتگو فضای دوم خردادی حاکم بر سخن است و. نویسنده در آن زمان دیگر نه قدرتی روبروی حکومت است بلکه بخشی از سیستم است که حکومت را به چالش می خواند . امروز که این گفتگو را مرور می کنم می بینم اسف بار این که در این چند ساله یک چرخش کامل به عقب داشته ایم و چنین ادبیاتی با حاکم دیگر درخور جامعهی ما نیست گویی و باز باید همچنان این چرخ کند را بچرخانند روشنفکران و بارها و بارها...
نسخه ی کامل را این جا بخوانید .
روشنفکر در مقابل حکومت وزن میگیرد
گفتگو با هوشنگ گلشیری منصوره موسوی
-خصوصیات فکری روشنفکران از اول انقلاب تاکنون دچار چه دگرگونی هایی شده است ؟
*گمان من اینست که گروههای چریکی سازمان سیاسی یا حزب سیاسی به خاطرسرنگون کردن رسیده به این جا که در تقابل یا دولت نیست . یعنی پذیرفته فرق بین دولت و حاکمیت را و پذیرفته که برای جامعه مدنی باید نهادهایشان را درست کند . این تغییر خیلی عمدهایست و پذیرفته که چند صدایی را هم در زمانش بپذیرد و هم در عمل اجتماعیاش پذیرفته و فقط این نیست که حکومت و کارگزاران حکومت تغییر کرده در خود روشنفکری هم تغییر محسوس است . ممکن ست همسن های من هنوز نفهمد و همان آرمانهایش را داشتهباشد هنوز ، اما فکر کند که میشود یک نسل بیاید فداکاری بکند ، زندان برود، کشتهشود ، مبارزه کند مثلا حکومت را بگیرد میدانیم نتیجهاش چه خواهد بود؟دست آخر میشود شوروی خوب .اما نسلهای بعد به دلیل زیستن در درون جمهوری اسلامی ، دیدن واقعیت ها ، دیدن تغییرات جزئی که اتفا قافتاده و من فکر نمی کنم که از 2 خرداد بوده ، از پس از جنگ این اتفاق افتاده و این تغییر اندک افتاده . حداقل میتوانیم بگوییم که در پیشروترین روشنفکران ایران این اتفاق افتاده ، یعنی که مثلا فرض کنید در وکلا ، در پزشکان و روزنامهنگاران ما این اتفاق را به عینه میبینیم و امیدواریم که این روند بیشتر شود و چیزی که در جهان دارد اتفاق میافتد در ایران هم گسترش پیدا کند و ما برای همیشه مشکل اصلیمان را حل کنیم .یعنی معاصر شدن با جهان . می دانی ! و برای اینکه هر روزی که ما عقب بیافتیم سالیان میشود در مقایسه با دیگران . به صورت شوخی میگویند اگر برق آمریکا 24 ساعت برود ، ژاپن جلو میفتد ، میبینی؟
ولی در این حقیقتی وجود دارد که ما هرچه دیر بجنبیم چه در عرصه منطقه و چه عرصهی مقایسه با جهان بیشتر عقب میافتیم نیرو است ، بالاخره که تو بگیریاش ، ببریاش زندان ، شکنجهاش بدهی یک شکنجهگر میخواهی حقوق بدهی ، یک زندانی هم میخواهی نان بدهی بهش بعد ! یک تحصیلکرده را می بری این بلاها را سرش میآوری، سر این پول خرج شده اینها را به نظر من هر دو سو و همهمان باید متوجه شویم .به نظر من نویسندگان ما تغییر کردهاند و کل روشنفکری . نمیگویم کامل ولی آثارش را میبینیم در رفتار آدمها در کردار آدمها این را میبینیم که آدمها نباید چیزی پنهان داشتهباشند . یک چیزهایی هست که خاص من است ، دوستیهای من است ، عشق من است ، خلوت من است ، ولی حقوق من ، زندگی من ، حزب من ، عقاید من ، اینها چیزهایی نیست که باید پنهان کنیم و رسیدن به اینجا که این دورویی یعنی مدام با مامور روبرو نباشیم که فکر کنیم حالا ضبطی هست، حالا فلانی هست به نظر من تغییر کرده و این خیلی جای شادی دارد برای این که در گذشته هرگز چنین اتفاقی نیفتاده بود در جامعهی ما .یعنی نه بعد از 1320، نه در دورهی قبل از کودتا ، نه در دورهی مشروطیت ،این اتفاق را که جهان را فقط ذره ذره میشود ساخت و قدم به قدم ، قرار نیست که جهان را یکباره عوض کرد .
-:چه عواملی باعث شد که [روشنفکران ] از مسائل سیاسی به سمت مسایل مدنی کشیده شوند ؟
*تجربه و مطالعه با خودهایمان و مدام عمل کردن و دیدن و گفتن این جهانی هم هست . ضمنا مثلا فکر نکنید این که ما پوپر را برداشتیم ناگهان در همه جهان این بوده . سارتر دیگر اصل کاری نیست ، در همه جهان این اتفاق میافتد در عین حال که سارتر قابل احترام است . اینکه هر آدمی به حکومت نزدیک شود خائن است .این نگاه قبل ما بود . مثلا خود من ملاقات کردهبودم با وزیر اصلا ماندهبودندبه خیلیها که گفتم مگر نمیشد مخفیانه ملاقات کرد . خوب ما با حضرت امام ملاقاتمیکنیم . می توانیم کار دیگری بکنیم . یعنی از گذشتهمان و ا زتجربهمان استفاده کردیم و حالا هنوز چیزی به دست نیاوردیم . فقط برای این نیست که باید کانون نویسندگان رسمی شود ، باید نهاد روزنامه نگاران هم به معنای درستش تاسیس شود (الان هم بد نیست نمیگویم بد است )اولش هم نیم بند است . هم خیلی جدی نیست . اما این که توی نقاش بدانی یک جایی هست که میتوانی بروی یک مقداری اطلاعات بگیری ، اقلا نمایشگاهها کجاست ، اقلا یک تعداد آدم را ملاقات کنی . یعنی از حالت این که تو ی خانهها و زیرزمینها باشیم درآییم ، بتوانیم علنی و آشکار حرفهایمان را بزنیم . اینجا ما باید بلند میشدیم میرفتیم ارشاد ، این که با یک سانسورچی حرف میزدیم ، خب میرویم با معاون وزیر حرف میزنیم . اصلا خود وزیر را میبینیم . اصلا این که علنا باید راجع به سانسور حرف زد .در مورد سعیدی سیرجانی اینکار را کردیم ، کسی که بیشترین اتهام را بهش زدند ، حرف عجیب و غریبی هم نزدیم . گفتیم حق ندارید کسی را متهم کنید ، قبل از این که محاکمه شود و اعلام کنید در روزنامهها . این حرف خیلی عجیب و غریب بود برا ی این ها که اصلا این ها (نویسندگان )چطور جرات کردهاند این کارها را بکنند و بعد متن 134 نفری که امروز ما می بینیم همه حرفهای آن ها را قبول دارند و میگویند.
-:به طور کلی فکر میکنید اقبال جامعه به سوی کدام یک از
گروههای روشنفکری است؟
گروههای روشنفکری است؟
* آینده مال ماست
. من شک ندارم اما به معنی حذف روشنفکری دینی نیست ، بلکه به این معنی است که همهمان
باید با هم زندگی کنیم .آنها هم خودی و غیر خودی نکنند . نگاهشان اتفاقا درست است
.بهر صورت باید برسیم به اینکه بپذیریم اول باید اعلامیهی جهانی حقوق بشر را امضا
کنند . بعد می شود باهاشان سلام و علیک کرد . هنوز خیلی هاشان امضا نکردهاند .
. من شک ندارم اما به معنی حذف روشنفکری دینی نیست ، بلکه به این معنی است که همهمان
باید با هم زندگی کنیم .آنها هم خودی و غیر خودی نکنند . نگاهشان اتفاقا درست است
.بهر صورت باید برسیم به اینکه بپذیریم اول باید اعلامیهی جهانی حقوق بشر را امضا
کنند . بعد می شود باهاشان سلام و علیک کرد . هنوز خیلی هاشان امضا نکردهاند .
نقل از دنیای سخن .سال 79.ش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر