۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

رئالیسم جادویی یا زیستن در جادو

طلسم ، واژه‌اي ست جادويي و كهن كه ادامه‌ي اسطوره‌ي ايراني ست ، اسطوره‌اي كه در آن خورشيد ، به ياري موبد – جادوگر فراخوانده‌مي‌شود .
گذشته از اين در مكتب حروفي كه پايه‌ي آن بر معاني رمزي اعداد است ، 365 حرف وجود دارد كه دربرگيرنده‌ي يك سال است و نيروي اين 365 حرف متعلق به عظما(خدا) ست .قصد ما از بيان اين رمزوارگي جادويي، ايجاد ارتباط اين سبك با حروفيه نيست ، بلكه  درصدد يافتن عنواني براي جادو هستيم  كه نوعي تشخص را براي اين واژه‌ فراهم كند .
با اين كار مي‌خواهيم دركي از واژ‌ه‌ي رئاليسم جادويي بيابيم كه ترجمه‌ي اسپانيايي آن هست :" واقعيت حيرت آور ".
قرار گرفتن در فضاي رئاليسم جادويي تنها به نوع نوشتار بستگي ندارد ، بلكه به همان نسبت به چگونگي خواندن متن نيز مربوط است .به نحوي كه به ما به نوشته‌ي خلاقانه پاسخ مي‌دهيم .به عبارت ساده‌تر ، خواننده وقتي اثر را درك مي‌كند كه با برخورد با اثر ادبي دچار هيجان، دلهره ، و...گردد. ما هنگام خواندن چنين متوني ، نمي توانيم بيكار بنشينيم و از عناصر درون متن در ذهن كپي بسازيم ، بلكه به دنبال عناصري مشابه جادوي آن متن در ذهن خود مي‌گرديم و با آن پيش مي‌رويم تا بتوانيم چيزهايي را يافته و در اين جهت حركت نماييم.
به اين كلمات دقت كنيد:دوشنبه،يكشنبه،شنبه ، جمعه ، پنج‌شنبه ، چهارشنبه ، سه‌شنبه ، دوشنبه.
ما با اين واژه‌ها و نيز الگوي چيدماني آن ها آشناييم ، اما ترتيب آن‌ها به اين شكل درهم ، باعث توجه ما مي‌گردد تا نظمي يا الگويي بر آن بيابيم .روزهاي هفته ،همانند كه هستند اما چيدمان آن تغيير يافته . به عبارت ديگر اگر هنگام خواندن متن ، ما حيرت‌زده شويم يا احساسات ما به گونه‌اي غريب و ناآشنا تحريك شود به نحوي كه تصور اوليه‌ي ما را از موضوع درهم بريزد و وارد دايره‌ي نامحدود شباهت و عدم شباهت گرديم ، گام در سرزمين جادويي گذاشته‌ايم .
اگر از روزهاي هفته ، فقط به نام روز - و نه ترتيب شماره‌ي آن رجوع كنيم – نه الگوي قديمي را رعايت كرده‌ايم و نه اين كه الگويي جديد را ارائه‌داده‌ايم ، در اين چينش فقط يك اتفاق افتاده و آن اين‌كه " دوشنبه " را دوبار مي‌بينيم .با همين جابه‌جايي ساده ما حس جديدي از زمان به دست مي‌آوريم كه داراي نظم وترتيب است و درعين حال قادر به حركت در بيشتر از يك جهت است (فراروي ). ما با عناصر عادي روز و با چيدمان متفاوت ، توجه را به زمان معطوف كرده‌ايم درحالي كه در شمارش عادي روزهاي هفته چنين توجه غريبي برانگيخته نمي‌شود ، آن‌چه در رئاليسم جادويي بر آن تكيه مي‌شود جريان عادي اين جهاني ست كه با دريچه‌ي نگاهي غريب مي‌درخشد ، يا خود را از زمينه‌ي عادي هميشگي جدا مي‌كند . در نگاه به چيدمان تازه روزهاي هفته ، ما در زمان حركت مي‌كنيم ، از جايي كه رفته‌ايم و به ان نگاه كرده‌ايم و در حالي كه در خواندن تك تك روزها به دنبال نظمي مي‌گرديم ، باز خود را سر جاي اول مي‌يابيم ؛ " دوشنبه "! به عبارت ديگر زمان هست ، زمان در اين جا براي كسي كه به آن نگاه مي‌كند حالت اخطار يا هشدار دارد .ما به زمان به عنوان كميت يا كيفيت و به عنوان عنصري تازه فكر مي‌كنيم ، درست مثل اين‌كه چيز تازه‌اي را كشف كرده‌ايم ، چيزي كه متعلق به جهان ما نيست .
با اين وصف براي گام گذاشتن در اين وادي پر مخاطره ، در ابتدا نيازمند بهره‌گيري از الگوي كهن هستيم  و از گذشته‌هاي دور ، افسانه ذاتي خارج از قاعده و قانون دارد . افسانه يعني امري جادويي ، حيرت‌آور ، در عين حال واقعي يا فراتر از واقعيت ، نوعي واقعيت تقريبي ، نزديك به آن ولي نه متزع از واقعيت . درست مثل قايقي كه روي آب به خاطر فشار سنگيني در يك طرف كج شده ، واقعيت راندن يك‌وري در شاهراهي كه محدويتي در آن نيست . اين همان نگاه رئاليسم جادويي است . اين واقعيت در اطراف ما هست فقط بايد نگاه را عوض كرد تا آن را ديد ، شايد براي كج ديدن قايقي كه به ظاهر راست ايستاده بايد وارونه و به حالتي كج بايستيم و به آن نگاه كنيم موضوع مهم اين‌است كه آن قايق وجود دارد ، واقعيت قايق هست و اين ماييم كه زاويه‌ي عادي ديدمان را تغيير داده‌ايم و آن در زاويه‌ي ديد غير عادي ما قرار دارد . شايد از ديد زاويه‌ي كج نگاه ، واقعيت قايق راستغريب باشد .بنابراين اين نوع نگاه با نگاه گذرا به شي و يا سوژه متفاوت است .
نه! نترسيد، نگران نشويد : شما گم نشده‌ايد .گم شدن در اين سرزمين خيلي بعيد است .در اين جهان كس گم نمي‌شود چون براي گم‌شدن ، پيش از هر چيز نياز داريم كه بدانيم از كجا آمده‌ايم در حالي كه در اين قلمرو ، جايي براي آمدن از آن وجود ندارد .پاداش شكيبايي ما در اين قلمرو افسانه‌اي – واقعي ، دست يافتن به نوع تازه‌اي از نگاه است ." ديگري" نويسنده، ديگر گونه ديدن . كشف اين ديگر گوني در ادبيات ، بهترين بخش شعر ، بهترين بخش داستان و بهترين موقعيت نمايشي را رقم مي‌زند ، اتفاق در مكان و آن اتفاق كه در مكان مي‌افتد چيزي نيست جز خود مكان كه اتفاق را در خود مي‌يابد .ما در تغيير مكان و حركت خود را كشف مي‌كنيم نه در ايستايي و آيا گم شدن در چنين قلمرويي لذت بخش نيست ؟!

نقل از مقاله ی Magical Realis نوشته ی آلبرتو رایوس.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر