در نظر سنجیایی که در پست قبل ترتیب دادهشد چند رمان انتخابهای مکرر بودند و افراد گوناگونی احتمالا از طیفهای مختلف این آثار را به عنوان برترین رمانهایی که خواندهاند ، برگزیدند . از اینمیان سمفونی مردگان و همنوایی شبانه ارکستر چوبها بیشترین آرا را بهدست آوردند . هرچند به گمان من در حق بسیاری از رمانها و داستانها در این انتخاب کوتاهی شد . آثاری چون همسایهها که پرداختن به آن پستی جداگانه میطلبد یا آثار ساعدی و یا دیگر آثاری که مهجور ماندهاند . اما با این همه دریغم آمد که وقتی رمانی این همه انتخاب بهترین را دربردارد ، مجالی برای پرداختن بهآن فراهم نگردد . سمفونی مردگان اخیرا جزء یکی از صد رمان برتر سال 2007 بریتانیا هم انتخاب شده و بنابراین برای داستانی با این مقبولیت ، عجیب نیست که مقبولیت وطنی هم بیابد .پیش از هر چیز ذکر نکتهای را لازم میدانم و آن رابطهی بین متن و خواننده است . در کشور ما شاید کمتر از هر جای دیگری و به خصوص کشورهای فرهنگی جهان بین نویسنده و خواننده ارتباطی متقابل بهوجود نمیآید و نویسنده جز از طریق میزان فروش کتابش و یا نقدهای پراکندهای در اینطرف و آنطرف ، چیز دیگری از مخاطب در نمییابد ، اما مثلا در کشوری مثل فرانسه _ حداقل پیشترها _ دربارهی شخصیتها ، حوادث، اعمال و رفتارها و حتی دیالوگهای یک اثر نظر سنجی میشود. در پژوهشی که از رمان " چیزها " نوشتهی "ژرژ پرک" انجام شدبه نتایجی جالب توجهی دست یافتهاند و خوانندگان این رمان را به اقشار مختلفی با عناوین مهندسان ، روشنفکران، کارمندان، تکنیسینها ، کارگران و دکانداران تقسیم کردهاند و از بین دیدگاههای این خوانندگان به نقد وبررسی رمان و عکسالعمل این گروهها با داستان دست یافتهاند .با خود فکر کردم شاید بتوان اینجا و در فضای مجازی از این روش استفاده کرد.۱
شیوهها یا نظامهای خواندن را به سهدسته تقسیم میکنند :1- شیوهی رویدادی یا پدیداری که با فقدان ارزشگذاریهای انتقادی مشخص میشود 2- شیوهی همذات پندارانه - عاطفی که تابع داوری ارزشی وعاطفی یا اجتماعی ست ، خواننده به ستایش یا نکوهش اشخاص میپردازد .3- شیوهی تحلیلی – ترکیبی که با کوشش برای تشریح رفتار اشخاص ،البته بدون تایید یا تکذیب رفتارشان مشخص می شود . خواننده میکوشد علیت (ساختاری یا تاریخی ) رویدادها را روشن سازد .
با اینکه شیوهی دوم را نمی توان کاملا مجزا از دوشیوه ی دیگر دانست و به نوعی در هر نوع خواندن خود را نشان میدهد ، در عین حال با این شیوه سراغ سمفونی مردگان میرویم . هرکدام از ما با یکی از این سه شیوه به سراغ هر رمان میرویم ومعمولا رمانی را موفق میدانیم که بتواند طیف وسیعی از خوانندگان را به خود جلب کند . از علاقه مندان به داستان های نوجوان پسند گرفته تا خوانندههای جدی ، تا تحصیلکردگان و استادان دانشگاه و تا منتقدان که ساده با متنی برخورد نمیکنند ، تا بتوانند پس از خواندن و تمام شدن داستان ، راضی و خشنود کتاب را ببندند .اینکار انجام نمی شود مگر اینکه نویسنده در ناخودآگاه یا خودآگاهش طیف مختلف خواننده را درنظر بگیرد و آیا واقعا ممکن است که نویسندهای آگاهانه در لحظهی نوشتن بهاین موضوع فکر کند ؟ ! بهطور حتم پاسخ منفی ست . نویسنده فقط در صورتی میتواند چنین اثری خلق متد که با خودش ، با شخصیتها ، و تم داستانش صادقانه برخورد کند و من میگویم هر نویسنده _ اگر نگوییم تمام آثارش _ حداقل یک اثر صادقانه دارد ، اثری که درونمایههای آن را از خودش وفضای اطرافش گرفته و با تخیل و رویاهایش درآمیختهاست .سمفونی مردگان ، اثری جهانشمول است ، چون نشان از اسطورهای جهانی دارد ،داستان هابیل و قابیل و یوسف . در ورای این افسانهها منطقی عام نهفتهاست و آن مجازات هنرمندی است که برخلاف مرحله نخستین حیات تاریخی شاعران که پارهای از بافت کلی جامعه بودند ، به دنبال کسب فردیتی است تا زندگی زندگی خود را از آن طریق متمایز کند . عباس معروفی در سمفونی مردگان ، با بهرهگیری از افسانه و اسطوره ، و بهرهگیری از تکنیک رمان نو ،حدیث کهنه اما نامکرر هنرمند بیگانه از جامعه را بازمیگوید .
علت تکرار ایماژها و الگوهای مشابه در اساطیر و افسانههای عامیانه و ادبیات جهان ، همانا مشابهتهای کلی الگوهای فرهنگی است که منبعث از همسانی نظامهای اجتماعی بشر بودهاست ،بهواقع ساختارهای بیش وکم یکسان اجتماعی به پیدایش الگوهای بیش وکم یکسان ادبی انجامیدهاست .
صلحطلبی آیدین و گریز او از درگیری _که از طریق اشاره به پرنده بر آن تاکید شدهاست _ بعد دیگری از شخصیت او را مینمایاند که مکمل تصویر پیشین معروفی در خصوص اوست و بهتر میتواند تصویر اسطورهای شاعر را به ما نشان دهد ،چنانکه موافق تصور انسان ابتداییاز شاعر باشیم که آرنولد هاوزر میگوید :" خالق شعر و صنعتکار و سازندهی زیور آلات و دیگر کارهی دستی ،فقط کسی می تواند باشد که اهل جنگ ونزاع نباشد ." وآیا برای این نیست که ما سمفونی مردگان را دوست داریم ، چون در این سمفونی شهر مرده ،آیدین ،کسی ست که همواره در شخصیت تاریخی ما تکرار میشود .اگرچه معروفی این اثر را در فاصلهی سالهای 63تا 67نوشته باشد اما حدیث مکرر روشنفکر از اجتماع گریختهی ما محدود به آن زمانه نمیشود .در گذشتههای تاریخی ما که شاعران ، گوشهگیران بودند تا حالا که روشنفکر – شاعر در نقش آیدینها ظهور میکند ،این انزوای تلخاست که دامن ما را گرفته و معصومیتی شکننده که همواره سایهاش در پشت ما سنگینی میکند ،سایهی آیدای مهجور که حتی مادرش او را در سایه دوست دارد . در جایی می خواندم که سمفونی مردگان ،حکایت مردمانیست که عشقورزیدن را از یاد بردهاند و مادر نیز از این فراموشی مستثنا نیست که عشقش را نثار آیدین می کند تا آیدایش در تنهایی و حسرت به آتش کشیدهشود وبسوزاند خود را . آیدین فراری از جمعیست که که خود اسیر آن است و دیگر اینکه آخر چرا ما این سمفونی مرگآور را دوست داریم جز این که زبان خود ماست ، از هر بعدی که به آن نگاه کنیم ؟!
۱-وبرای همین این نوشته کامل نمی شود مگر این که شما دوست عزیزی که به این جا سرزده اید چنان چه این رمان را دوست دارید ،دلایل دوست داشتن خود را بنویسید .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر